English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5092 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
answers U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer U پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
solution U پاسخ یک مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
come up with <idiom> U یافتن پاسخ
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem U یافتن پاسخ برای مشکلی
problems U یافتن پاسخ برای مشکلی
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
reply [answer] U پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
Beats me! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there! <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped. <idiom> U من رو گیر انداختی. [نداشتن جوابی برای سوالی]
rhetorical question U مسئله مربوط بمعانی بیان سوالی که برای تسجیل موضوعی بشود
voice answer back U یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
propagate U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates U گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating U گشترش یافتن یا نشر یافتن
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
it is inexpedient to reply U پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
jigsaws U مشکل
problem U مشکل
scarc ely U مشکل
problems U مشکل
jigsaw U مشکل
uphill U مشکل
difficult U مشکل
quandaries U مشکل
quandary U مشکل
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
harder U مشکل شدید
free from error <adj.> U بدون مشکل
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
knots U مشکل عقده
hard U مشکل شدید
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
hardest U مشکل شدید
knot U مشکل عقده
ills U مشکل سخت
hard to please U مشکل پسند
floorer U سوال مشکل
What's the problem? U مشکل کجاست؟
finically U مشکل پسندانه
finicality U مشکل پسندی
feeding problem U مشکل تغذیه
fastidiousness U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
exquisite taste U مشکل پسندی
ill U مشکل سخت
deep water <idiom> U مشکل سخت
hardly U مشکل بزحمت
ill- U مشکل سخت
open sesame U مشکل گشا
bisexuals U خنثی مشکل
bisexual U خنثی مشکل
error description U توضیح مشکل
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
description of error U توضیح مشکل
defect description U توضیح مشکل
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
fault description U توضیح مشکل
problem identification U بازشناسی مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
picksome U مشکل پسند
immaculate <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
faultless <adj.> U بدون مشکل
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
impeccable <adj.> U بدون مشکل
fastidious U مشکل پسند
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
Gordian knot U مشکل معما مانند
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
problem child U کودک مشکل افرین
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
resource person U فرد مشکل گشا
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
Gordian knots U مشکل معما مانند
problem behavior U رفتار مشکل افرین
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
mystification U مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy U مشکل بدست امده
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
harden U مشکل کردن سخت شدن
hardens U مشکل کردن سخت شدن
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
replication U پاسخ
response U پاسخ
replied U پاسخ
replies U پاسخ
answering U پاسخ
reply U پاسخ
replying U پاسخ
responsions U پاسخ
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1if you have any question please ask us , we are here to help
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com